پارس آنلاین و خاک گور

پارس آنلاین و خاک گور
سعدی علیه الرحمه, که از مفاخر ادب و اندیشه ی ایرانی است, و حکایت های وی (اگر مردم وقت بگذارند و آنها را خوانده و بیاموزند) در ذیل حکایتی (که اصل آن در پایان این مقال آمده است) که به دنیا پرستی انسان ها نشانه دارد, شعری بسیار نغز را برای اتمام حجت آورده است, که می گوید:
آن شنیدستی که در اقصای غور بار سالاری بیفتاد از ستور
گفت: چشم تنگ دنیا دوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور
پس از مدت ها مبارزه با نفس خودم, از بابت مقابله با تجاوزی که چند ماهی است به حقوق من و همکارانم در ماهنامه ی صنایع پلاستیک, و هم چنین تعدادی قابل توجه از سایر مطبوعات تخصصی روا داشته شده, امروز پس از تلفن اتمام حجتی که با انسان هایی بی اخلاق و تجاوزگر داشتم و پاسخ نهایی این بود که:"قانونی وجود ندارد و بروید هر کاری دلتان می خواهد بکنید", تصمیم گرفتم این مطلب را بازگو کنم. خواه قانونی وجود داشته باشد یا نه و خواه مسوولان محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و قوه ی محترم قضاییه که "دست به فیلترینگ" مبارکی دارند, به این حق خواهی توجه کنند یا نه, این نوع مطالب بایستی که برای ثبت در تاریخ هم که شده, منتشر شود. و اما, اصل حکایت و ارتباط آن با "پارس آنلاین":
در ایام نوروز که در تنهایی خود خواسته ی 12 روزه, وجود اینترنت تنهایم نمی گذاشت, در تلاشی برای حل مشکلی که با شرکت "پارس آنلاین" داشتم بر روی صفحه ی اول این شرکت بسیار معتبر داده پردازی و خدمات اینترنتی, تبلیغ و تشویق به عضویت در ویسایتی را دیدم که برایم بسیار جالب بود. بی درنگ به آن وبسایت مراجعه کرده و فرم عضویت را هم تکمیل کردم و به سراغ صفحاتی رفتم که از یک بانک بزرگ اطلاعاتی مطبوعات کشور بر می داد. بازهم خوشحال تر شدم و جستجو گر برای این که ببینم آیا از "ماهنامه ی صنایع پلاستیک" هم یادی شده یا خیر؟ پاسخ مثبت بود, اما فاجعه آنجا رخ داد که وقتی خواستم یکی از صفحات ماهنامه را ببینم, با پیامی به این مضمون مواجه شدم: "دیدن هر صفحه 100 تومان هزینه دارد".
بر آشفته شدم, نه از این بایت که مطالب تخصصی صفحه ای 100 تومان ارزش ندارد, بلکه از این بابت که چقدر فضای اینترنتی این کشور هرج و مرج است که هرکس که دلش بخواهد می تواند آثار دیگران را برداشته و در معرض دید دیگران قرار دهد. البته اگر حسن نیتی در این کار باشد, اشکالی هم ندارد, اما وقتی بنده و برخی از دیگر همکارانم با رعایت وضعیت مالی دانشجویان و دانش آموزان همین مطالب را به رایگان در اختیار سایت دیگری به نام "magiran.com" قرار داده ایم تا آن سایت هم با حق اشتراکی ارزان این مطالب را به رایگان در اختیار دیگران قرار دهد, چرا باید تشکیلاتی مثل "پارس آنلاین" با این همه فعالیت و درآمد کهکشانی وجهه ی خود را برای تبیلغ این اقدام خلاف پایین بکشد؟ آیا بازهم برای افزایش اندکی بیشتر درآمد؟ و اگر چنین است حق ندارم به هنگام نوشتن این مطلب به یاد آن حکایت و شعر معروف سعدی بیافتم؟
پس از تعطیلات نوروزی این موضوع را با همکارم خانم علیزاد منیر مطرح کردم و خودم نیز اعتراضیه ای به "پارس آنلاین" نوشتم. موضوع برای چند روزی حل شد, آن تبلیغ هم برداشته شد, اما به محض اینکه آبها از آسیاب افتاد, مجددا همان تبلیغ بر روی سایت "پارس آنلاین" قرار گرفت. گرچه ممکن است به خاطر اقدامات دیروز تا به حال مجددا آن را حذف کند.
من بسیار متاسف هستم از اینکه, در این کشور همواره و همواره و فقط و فقط, تنها دغدغه ی مسوولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و قوه ی محترم قضاییه, رسیدگی به مسایل سیاسی صرف است و وجود چنین فضایی به متجاوزینی مثل مدیران همین شرکت "ایلا نرم افزار" اجازه می دهد که هم به حقوق دیگران تجاوز کنند و هم آنان را در اعتراض به تضییع حق شان, تهدید کنند که" هرکاری دلتان می خواید بکنید".
بازهم می پرسم, آیا فریاد رسی هست؟
در پایان ابتدا, همان حکایت پند آموز سعدی و سپس متن کامل شکایت خود به مرجع رسیدگی به این تخلفات را آورده ام. امید که اولی آموزنده و برای دومی گوش شنوایی باشد.
احمد علی ساعت نیا
17 مردادماه 1389
اول: حکایت سعدی علیه الرحمه
سعدی می گوید: شنیدم بازرگانی صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل غلام خدمتکار( که شهر به شهر برای تجارت
حرکت می کرد) یک شب در جزیره ی کیش واقع در خلیج فارس مرا به حجره خود دعوت کرد به حجره اش رفتم ,از
آغاز شب تا صبح , آرامش نداشت مکرر پریشان گویی می کرد و می گفت:
" فلان انبارم در ترکستان است و فلان کالایم در هندوستان است, و این قباله و سند فلان زمین می باشد و فلان چیز در
گرو فلان جنس است, و فلان کس ضامن فلان وام است , در آن اندیشه ام که به اسکندریه بروم که هوای خوش دارد,
ولی دریای مدیترانه توفانی است, ای سعدی! سفر دیگری در پیش دارم ,اگر آن را انجام دهم, باقیمانده عمر گوشه نشین
گردم و دیگر به سفر نروم."
پرسیدم: آن کدام سفر است که بعد از آن ترک سفر می کنی و گوشه نشین می گردی؟
در پاسخ گفت: می خواهم گوگرد ایرانی را به چین ببرم,که شنیده ام این کالا در چین بهای گران دارد, و از چین کاسه
ی چینی بخرم و به روم ببرم , و در روم حریر نیک رومی بخرم و به هند ببرم و در هند فولاد هندی بخرم و به شهر
حلب سوریه ببرم, و در آنجا شیشه و آینه ی حلبی بخرم و به یمن ببرم ,و از آنجا لباس یمانی بخرم و به پارس همان
ایران بیاورم, بعد از آن تجارت را ترک کنم و در دکانی بنشینم( به این ترتیب یک سفر او به چندین سفر طول و دراز
مبدل گردید).
او اینگونه اندیشه های دیوانه وار را آنقدر به زبان آورد که خسته شد و دیگر تاب گفتار نداشت, و در پایان گفت:
ای سعدی! تو هم سخنی از آنچه دیده ای و شنیده ای بگو گفتم:
آن شنیدنی که در اقصای غور بار سالاری بیفتاد از ستور
گفت: چشم تنگ دنیا دوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور
دوم: متن شکایت
مدیریت مرکز رسیدگی به تخلفات وب سایت ها:
با سلام
احتراما به استحضار می رساند که سایتی به نام "نما متن" به آدرس
{ توجه: در نامه اصلی آدرس این وبسایت داده شده, اما برای جلوگیری از تبلیغ مضاعف, در این حکایت جای آن را ؟ پر کرده است}
که در سایت ساماندهی هم به ثبت نرسیده است, بدون کسب مجوز از دهها نشریه تخصصی, اقدام به انتشار مطالب این نشریات و فروش آنها از طریق "لوح فشرده" به دانشگاهها و به عموم از طریق وب سایتی که برای هر صفحه از این مقالات از مردم وجهی را دریافت می کند نموده است. با توجه به اینکه مسوولین این سایت وقیحانه تهدید می کنند : " که بروید هر کاری دلتان می خواهد بکنید", و با توجه به اینکه دست کم در مورد دونشریه:
اول: ماهنامه صنایع پلاستیک که صاحب امتیاز آن هستم
دوم: نشریه "بسپار" که صاحب امتیاز آن از همکاران گرامی اینجانب است
اطمینان دارم که هیچ گونه مجوزی به آنان نداده ایم, لذا از آن مدیریت محترم درخواست رسیدگی عاجل و فیلترینگ این سایت را دارم. زیرا اگر بی توجه بمانید, در این فضای خوفناک مجازی اینترنت دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود. طرفه آنکه در کمال تاسف, تشکیلاتی عظیم مثل "پارس آنلاین" هم مبلغ و مشوق و معرفی کننده ی این سایت بوده است.
رونوشت آخرین نامه ای را که امروز به مسوولین سایت یاد شده نوشته ام و گویای تمام مطلب است, جهت استحضار جنابعالی در زیر آورده ام.
در اتنظار اقدام و پاسخی بایسته
و با احترام
احمد علی ساعت نیا
صاحب امتیاز و مدیر مسوول
ماهنامه صنایع پلاستیک
17 مردادماه 1389
با قدمت انتشار از سال 1364
متن نامه ی ارسالی به شرح زیر است:
آغاز
به نام حضرت حق
مدیران محترم شرکت ایلا نرم افزار
با سلام
مدتی است که از طریق تبلیغات درج شده بر روی سایت "پارس آنلاین" و هم چنین اطلاع سایر دوستان متوجه شده ام که شما بدون کسب مجوز از تعدادی از نشریات (اسامی و تعدادشان را نمی دانم اما در مورد ماهنامه صنایع پلاستیک وبسپار اطمینان دارم که مجوزی کسب نکرده اید), حاصل زحمات چندین ساله ی عده ای را به رایگان در خدمت مقاصد مادی جاه طلبانه ای قرار داده اید, که نه قانونی است, نه اخلاقی است, و نه خداپسندانه.
اول) قانونی نیست, چون اصولا وب سایت شما وب سایتی قانونی نیست و توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به ثبت نرسیده است.
دوم) قانونی نیست, چون شما حاصل زحمات عده ای را به رایگان دریافت کرده و بر اساس عضوگیری پولی به ثمن بخس می فروشید
سوم) قانونی و اخلاقی نیست, چون شما از پدید آورندگان این مطالب مجوزی ندارید
چهارم) خداپسندانه نیست, چون شما به حقوق دیگران تجاوز کرده اید و مفهوم این کار یعنی تضییع حق الناس که خداوند رحمان در سوره ی مبارکه ی "آل عمران" تاکید کرده است که "از بین برندگان حق الناس را حتا با شفاعت پیامبران و اولیاء امر نیز نمی بخشد"
البته می دانم برای کسانی که در روز روشن و بدون هیچ مجوزی این چنین به حقوق دیگران تجاوز می کنند, و به کسانی هم که معنرض آنها هستند پاسخ می دهند که: " هیچ قانونی وجود ندارد و بروید هرکاری دلتان می خواهد بکنید", این حرفها پشیزی ارزش ندارد. با این حال باور داشته باشید که اولا قانون وجود دارد, ثانیا اگر از ما هم کاری بر نیاید, روز جزایی هست که به هر تقدیر چون شما در "جمهوری اسلامی ایران" مشغول فعالیت هستید, دست کم باید باور داشتن آن را تظاهر کنید.
دوستانه از شما انتظار دارم, مطالب ماهنامه صنایع پلاستیک را از این گردونه خارج فرمایید.
با احترام – احمد علی ساعت نیا
صاحب امتیاز و مدیر مسوول
ماهنامه صنایع پلاستیک
17 مردادماه 1389
پایان